ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز قبل از کار باید به اداره ایی مراجعه میکردم کارم که تموم شد سوار ماشین شدم و اومدم دور بزنم که دیدم دو تا ماشین 405 از فاصله دور دارن میان من عمود بر خیابون که شدم دیدم یکیشون وایساده و اون یکی هی داره نزدیک و نزدیک تر میشه انگار شک داشت که من وایسادم و جلو روشم مثه دیوار! تا اینکه آخرش رضایت داد و ترمز گرفت تا حدی که بالآخره به من بخوره... بعدشم اومده که مقصر شمایی.. البته که منم.. اما من که نیومدم یهو بپیچم جلوت ماشینی که با شما بود وایساد 5 متری من.. راهنما هم که زده بودم از دور هم که کاملا دید داشتی و منو دیدی پس مرگت چی بود دیر ترمز گرفتی فک کردی باهات شوخی دارم و الکی اومدم وسط خیابون.. بعدشم اصرار میکنه زنگ بزنیم پلیس میگم باشه میزنیم .. اما ماشینتو بیار کنار.. قبول دارم مقصرم (گر چه واقعا نبودم)..ترافیک شده اینجا هم شلوغه .. اما اصرار که: نه من صحنه رو بهم نمیزنم.. حالا تا اونم کنار نمیرفت من نمی تونستم جابجا شم.. رفتم ببینم چقد صحنه آفریده شده که این بنده خدا دل نمی کنه .. دیدم فقط چراغ سمت راستش کمی جابجاشده و با ی اشاره بر میگرده سرجاش و دریغ از یه خط و خش.. اما ماشین بنده تورفته بود.. بهش میگم ماشینتو جابجا کن گواهینامه و کارت ملیمو میدم بهت عجله دارم ترافیک درست کردی پلیس بیاد جریمه میکنه ها... بازم ناز میکنه .. میگم بابا ماشین تو که چیزیش نشده.. میگه نه پلیس.. بعدش که دیدم اینطوره رفتم تو ماشین نشستم.. گفتم زنگ بزن بیاد.. اما چون ترافیک شدید شده بود و صدای بوق امون نمی داد طرف مجبور شد ماشینشو ببره عقب و به من راه بده.. منم دورمو زدم و گازمو گرفتم و محلش نذاشتم و اومدم تعمیرگاه و بعدم سرکار..
طرف حاضر به سازش نبود در حالیکه مسامحه از خودش بود هم تو ترمز گرفتن هم قبول نکردن گواهینامه و هم اینکه اصلا آخ نگفته بود ماشینش..