331پیش از میلاد -در چنین روزی- اسکندر مقدونی در نبرد گوگمل، شاه ایران، داریوش سوم را شکست داد و به این ترتیب امپراتوری بزرگ هخامنشی از بین رفت.
... داریوش در گردونه ی خود به قدری سریع حرکت می کرد که اسکندر نتوانست به او برسد و چنانکه مورخین اسکندر نوشته اند گرد و غبار مانع بود از اینکه مقدونی ها بدانند داریوش از کدام طرف می رود. فقط گاهی صدای شلاق گردونه ران آگاهی می داد که داریوش نزدیک است. بدین ترتیب داریوش به رود لیکوس رسید و پس از عبور خواست پل را براندازد ، تا مقدونی ها نتوانند از رود مزبور عبور کنند ولی بعد از قدری تامل دید که اگر چنین کند عده ی زیادی از فراریان سپاه او نخواهند توانست از رود بگذرند و قربانی مقدونی ها خواهند شد. این بود که گفت : "راه مقدونی ها را باز گذارم به از آن است که راه پارسی ها را بربندم."**
*Gaugamela
** حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، 1140.
دیروز ی دوره آموزشی داشتم دانشگاه صنعتی شریف
چقدر که تمام خاطرات دوره دانشجویی جلوی چشمام رژه رفت.. جالب اینه زمان دانشجویی این لذتو و دلتنگی رو نداری و وقتی دور میشی این دلتنگی رو حس میکنی.. دوباره درس خوندن تو همچین محیطایی رو دلم خواست.. یا حتی برگشتن به اونجا به اون دور. کار کردن خستم کرده. ی فراغ بال میخوام. شاید دوباره خوندم. کلا هوای این روزا منو هوایی و دلتنگ خیلی چیزا کرده!
*صائب تبریزی
**صنعتی شریف درس نخوندم.
ی پاداشی قراره بدن به کارکنان.. ی دو سه ماهیه که قطعی شده اما پرداخت نشده.. قراره فردا پس فردا بالاخره پرداخت بشه. اما کسی نمی دونه که چقدر گیرش می یاد! فایل مبلغ پاداش هر کدوم از پرسنل و شماره حساباشون تنها دست مدیر عامله که میخواد بفرسته مستقیما بانک. فقط مدیر عامله که میدونه گیر هر کس چقدر می یاد.
به این فکر میکنم که اگر فاکتورهای منصفانه جهت ارزیابی عملکرد پرسنل بعلاوه قاطعیت رو داشت، دیگه نیازی به این همه پنهونکاری و یواشکی کار کردن نبود واقعا.
دنیای ما رو توانمندی هامون نمیسازه بلکه انتخابامون میسازه..
این جمله ایه که از دیروز جواب خیلی از غرولندای منو بهم داد.. من آدم توانمندیم اما انتخابای خوبی نداشتم در زندگی... از هر بُعدی که بهش نیگا کنی.
*حتی توانمند شدن هم ی انتخابه!
^یکی از رؤسا دیروز اخراج شد یکی دیگه رو همون دیروز به جاش تعیین کردن و حکمشو زدن..حالا رئیس جدیده امروز صب شیرینی آوورده!! من برداشتم اما انداختمش دور... چون شبهه داشت. نفهمیدم واسه اخراج اونه یا انتصاب خودش؟!!
^^یکی از خانمای همکار، پدرش دیروز پروستاتش رو عمل کرده، امروز اومده، بهش میگیم: چ جور بود؟ حالشون خوبه؟
میگه: وااااای آرره، خییلیی بزرگ بود!!
^^^پیشی رفته، پیداش نیس. گربه صفته دیگه.
^^^^یکی از مدیرا میره ترکیه سوغاتی کیت کت میاره، میره چین کیت کت میاره، دبی کیت کت، فرانسه کیت کت، مالزی کیت کت... نمیدونیم اینو مدیون جهانی بودن کیت کت باشیم یا سوپری سر کوچشون!
اگه من اینقد بغض میکنم
اینقد سرت داد میزنم
اینقد مقصر می دونمت
اینقد میذارم و میرم
اینقد میخوام که نبینمت
اینقد ادا و اصول در میارم
و کلی اینقد دیگه...
واسه اینه که فقط تویی که تحمل اینهمه رو داری و آینه کارام نمی شی..
واسه اینه که فقط تویی که قضاوتم نمی کنی..