ساچی
ساچی

ساچی

باور کردم قرار نیس بهمون کاپ قهرمانی بدن!!!!!



گونه ای از آدما هستن... که قضاوت خودشون راجع به تو رو بعنوان ی صفت اخلاقی تو میدونن...و جدیدا هم مد شده که این قضاوت رو با اعتماد به نفس کامل در جمع عنوان می کنن و منتظر سوت و دس و هورا هم هستن... و بعد توضیح و تشریح هم دارن در  اثبات وجود این صفت در اخلاق و منش تو.. و غافل از اینکه هر چی بیشتر تلاش می کنن واسه اثبات قضاوتشون و صحت ادعاشون .. صفت بیشعوری خودشونه که داره هی بیشتر و بیشتر اثبات میشه... اینها که ب کنار باشه..ژست احمقانشونه که خیلی خیلی خنده داره.. ی مشکل عمده این آدما اینه که فرق بین اعتماد به نفس و بیشعوری رو نمی دونن.. فک میکنن صرف صحبت در جمع بدون تپق ینی اعتماد ب نفس.. در حالیکه شما ی دیوونه هم بیاری همچین بدون تپق فحاشی میکنه برات تو جمع ک کف کنی... اما اگه اینجوری هستیم .. لطفا دیگه این صدا مون رو بالا نبریم تا بشنویم بعضی صداهای دیگه رو.. مث صدای شکستن دل... بلکن دفعه بعد یواشتر نیش بزنیم و یواشتر این بیشعوریمون رو ابراز و عیان کنیم...

این جمله همیشه قلب منو به وجد میاره!!.."داریم به سمت جنوب کشور عزیزمون ایران ادامه مسیر میدیم.."


به مهماندار میگم خیلی گرمه.. ینی اینجور که پیداس همه گرمشونه.. جریان چیه؟

میگه: این هواپیماها ساخت هلنده و اونجا هم تابستوناش مث اینجا نیس!!!

میگم: پس از مالزی بخرین!

میگه: نداره که..

میگم:خداروشکر.. اونوقت زمستونا واویلا بود...



از این شکستن ها..

http://s5.picofile.com/file/8158614284/eggczmberclear2kkkk_880.jpg

میگه 5 صب از خونه می کردتش بیرون و مجبورش میکرده که بره سر کار تو ی شهر غریب.. شب تا صبح بیدار نگهش میداشته.. روزایی بوده که هیچی تو خونه واسه خوردن نداشتن.. می بردتش تو دستشویی و کاری میکرده که مدفوع بخوره.. کمترینش فروش طلاهاش بوده واسه گذران زندگی.. میگه و میگه و من خیره ب قالی دستبافِ وسطِ اتاقم.. که چقد ظریفه و زیبا.. و اینکه هر کی روش پا بذاره صدای شکستن تارو پودشو میشنوم .. اون داره میگه و بغض میکنه هی... کی گفته این قالی رو باید بندازن زیر پا؟؟؟ اینو باید قاب گرفت و زد رو دیوار و همینجور تماشاش کرد و کرد.. این قالی و رنگای گرم و طرح هندسی ایرانیش جون میده واسه خیره شدن و پلک نزدن.. نمی دونم چرا نمیشکنه این بغض رو؟؟ منو واسه اولین بار میبینه و نباید بگه از شکستگیش ... من اونیم که مطلقا نباید به من از عصبانیت و دلزدگی و ناامیدی که از ازدواج قبلیش مونده بگه!!.. اما تا چه حد پُر شده و لبریز که هر کسی جز اون نرینه براش محرم میشه.. میگه شیشه مصرف میکرد. بهش میگم این قالی حیفه.. برش دارین تا بیشتر از این نشکسته.
     

دورم..

در اتاقی که به اندازه یک تنهایی ست

دل من، که به اندازه یک عشق ست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد.*


http://s5.picofile.com/file/8148429942/164507_788.jpg

*فروغ

** عکس: مجید سعیدی